برف میبارد...

*آخــــــــ ـــر قــــ ــصـــ ــه...*

برف میبارد...

برف میبارد...!

در زیر برف سفید زمستانی قدم میزنم!!

اما این حق من نیست که در این هوای دونفره تنهایی راه بروم...

دستانم را در جیب هایم میگذارم تا کمی گرم شوم،،،

چقدر جای دستانت خالیست...

چقدر کمبودت حس میشود...

چقدر دستانم یخ کرده...

هرچقدر میخواهم گرمش کنم نمیشود!!

اگر هم دستانم گرم شود همچنان دلم یخ زده میماند!!

حتی اگر خورشید هم بتواند برف ها را آب کند؛

 قلب یخ زده ام را عمرا بتواند!!

من پالتو به تن، فانوس به دست،

از کوچه پس کوچه های این شهر سفید سفر میکنم...

بگو از کدام راه بیایم تا پیدایت کنم؟؟؟

...

 



[ دو شنبه 19 بهمن 1394برچسب:, ] [ 19:10 ] [ Μ♥ΝΛ ] [ ]